خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
ببیـــــــن
من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت ...
کی توی قلبت جای من اومد اسممو از تو خاطرتو برد
کی بوده اینقدر اینقدر راحت باعثش بود که خاطراتمون مرد
چی شده حالا که از این دنیا زندگیرو بدون من می خوای
چجوری میشه چجوری میتونی میتونی با خودت کنار بیای
گفتی:
شاید برگشتم..
هنوز زنده ام!
به امید همان “شاید” ..
هربار کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدام …..
ترس من ازگم شدن نیست …..
ازگرفتن دستیست که بی بهانه رهایم کند…
چــقــدر ســـرد اسـٺــــــ (!)
وقــٺــ ـے (...)
دلـٺــنــگـٺـم و نـیــسـٺـ ـے (...)