کلبه تنهایی رویا

 
درباره وبلاگ

 

موضوعات

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 198
بازدید کل : 192672
تعداد مطالب : 544
تعداد نظرات : 69
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




 
ارامش ندارم.....

سایت عاشقانه ساکار

آرامشــی می خواهم ،
خلوتــی می خواهم ،
تــو باشی و من ..در کنار هـــــم …
تو ….
سکوت کنــی…
و مــن
گوش کنم

سایت عاشقانه ساکار

لعنت به این روزها !
این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تعطیلی دارند ،
هفته و ماه و سال دارند ،
اما افسوس که روح ندارند …

سایت عاشقانه ساکار

تنـــد رفـتـه استــ ..
کــودکـی هـای مـن ..
با دوچـرخـه ی قــراضـه اش کـه همـیشــه ی خـدا…
پنـچـر بـود

آبروی دل

چقدر آبروی دلم را خریده اند این سه نقطه ها …

 

توقف زمان

زمـان همـه چیـز را حـل می کنـد
امـا انگـار سـاعـت دنیـا …
خـواب اسـت !

 


جمعه 23 اسفند 1398برچسب:, توسط رویا



کم اوردم.....

کم می اورمت

هـــروقت ڪـم می آورم… مـی گـــویم :
اصـــلا مهـم نیـــست
امـا تــــــــــو خـــوب مـیدانی
نبـودنــــت چقـــدر بـرایــم مهـم اسـت… !

من تو را برای دردهایم نمی خواستم…

گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!..
اما هرگز نفهمیدی
من تو را برای دردهایم نمی خواستم…

 

 


پنج شنبه 1 اسفند 1398برچسب:, توسط رویا



تولدت مبارک......

 

این چندمین تولد توست؟

و چندمین انبساط مجدد کائنات؟

این چندمین بارخلقت است؟

و چندمین انفجار سکوت؟

چندمین لبخند آفرینش؟

خورشید را چندمین بار است که میبینی؟

و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟

و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟

چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟

چندمین دم!؟

چندمین آن!؟

آه که تو چقدر خوشبختی!

و جهان چه پرغوغاست

که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . .

 

ساکار

شانه ات کو؟
دنیایم باز به هم ریخته…

تولدت مبارک بهترین خلقت خدا

 

 


شنبه 19 بهمن 1398برچسب:, توسط رویا



خداحافظی تلخ .....

 

دلشوره ام بیخود نبود

 

کسی دعا کرد

 

دعایش مستجاب شد

 

ومهدی رو ازم گرفت

 

تصمیم گرفتم دیگه اپ نشم

 

حقیقتی تلخ برام رو شن  شد

 

نوشته های که سرشار

 

از عشق بود 

 

فقط نوشته بود

 

واسه اون

 

و سوژه واسه اس زدن عشقم

 

 

واسه عشقش

 

 

تلخه درست

 

واسه کسی بنویسی

 

 

که تموم زندگیت باشه

 

 

واون دلنوشته هاتو

 

 

واسه رقیبت بفرسته

 

 

دیگه اپ نمیشم

 

 

لعنت به من

 

 

که ساده دل سپردم 

 

 

 

خداحافظ

 

 

 

خداحافظ همه 

 

 

برام دعا کنید

 

 

کار سختی پیش رو دارم




باید بعد او نفس بکشم

 

 

 


سه شنبه 10 دی 1387برچسب:, توسط رویا



کار سختیست......

 

 

karesakht

کار سختی پیش رو دارم :
بعد از رفتنت باید زنده بمانم !

ساکار

 

قصـــه من هنــوز تمــام نشـده …
نمیـدانم چرا کــلاغــم زود به خـــانه اش رِسیــد …!!

 

ساکار

آرامشی ملیح در گوشه چشمانم..
مانند بارانی بروی شیروانی..
اما…
ناودان ندارد..!!
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند.

 

 

hiss

هیس…
حواس تنهایی ام را
با خاطرات
باتو بودن
پرت کرده ام…بگو کسی حرفی نزند…
بگذار
لحظه ای آرام بگیرم…

 

sacar.ir

صــدایت میکنم “مـــــــــــرد مـن”
“جــــــانی” که میگویی…
جانم را میـــــــــــگیرد….
نـــــــــــــــــــــزن این حـــــرف ها را…
دل من جنبــــــه ندارد…

 

ساکار

من زنـــَم !
مرا پریشانی موهــــــآیت نـــــه !!!
مرا تـــه ریـــش خستـــه ات دیوانـــه میکند…!!!

sacar.ir

اینجا صدای پا زیاد مـــیشنوم
امـــا
هـیچکدام تــــــو نیستــــی !
” دلــ♥ـــم “
خوش کرده خودش را به این فکر
که شاید
” پا برهـنه ” بیائی . . .

ساکار

اینطور نمیشود
باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد
غــرق در فـکرت شدن
اصلا دست خودمــ نیست…..

 

 

 


سه شنبه 9 دی 1398برچسب:, توسط رویا



حرفهای نگفتنی.....

 


ﺯﻥ ﻫﺎ

ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ نمی شود ﮔﻔﺖ ﺭﺍ


ﮔـﺮﯾﻪ می کنند ...!
 
 
 
  به هر کســــــی که می رسی، می گویـــــد :

آدم فقط یکبار عاشــــــق می شود ...

دروغ است ...

تـــــــــو باور نکن ...

مثلا خود مــــــــن، هر روز، صد بار، عاشقـــــــت می شوم ...

 


زیـاد مُـردَم... !


بـرایِ کمی زنـدگی کردن در کنار-تـو ...!

 



 

 
میبینی..

بی تو ایـسـتاده ام

روی پـاهای خـودم

و دارم تو را نـگاه می کنـم

کـه حتـّـی روی حـرف های خودت هم...

نتونستی وایستی ...!!






 
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می د‌هی؟
می‌شود وقتی می‌نویسی دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیت می‌میرم

وقتی نیستی
می‌خواهم بدانم چی پوشیده‌ای
و هزار چیز دیگر

تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بیایی؟

خنده‌های تو
کودکی‌ام را به من می‌بخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دست‌های تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت می‌ترسم ...

 


دو شنبه 8 دی 1398برچسب:, توسط رویا



کی دست برمیداری.....

کی دست از سرم برمی‌داری ؟

 

 

 

می‌پرسم که بدانم

 


کی می‌میرم !

 

 

 

 


به قدری دوستت دارم كه

 

 

 

 گاهی قلبم می گيرد

 

 

 

و نمی دانم چه خاكی به سرم بريزم

 

 

بيش از توانم دوستت دارم ...



غمگینم .......


همانند دلقکی که روی صحنه


چشمش به عشقش افتاد


 

که با معشوقش به او می خندید!

 

 

 

 


 

 

 


شنبه 7 دی 1398برچسب:, توسط رویا



بگو.....


حالا حرفهایمان

 

 

بماند برای بعد...........

 



دلخوری هایمان.....

 


دلتنگی هایمان.....

 



و تمام اشکهای من....

 



با او چگونه میگذرد

 

 

 

که با من نگذشت؟؟؟


جمعه 6 دی 1398برچسب:, توسط رویا



دلم شور میزند.....

 

دلـ ـ ـم شــور میـزند،

 

نـکـند ایـن شبهـ ـ ـا

 


کسـی تــو را آرزو کـ ـ ـند ،

 

 

و دعـ ـ ـایـش، مسـتجـ ـ ـابــ شــود !

 

 

 

 




 

* پسـ بخـنـد مـصنوعـی ، حتـی اگـهـ هسـتـ زوریـ...
آرهـ بـآ مـن... آرهـ بــآ مـن...
シンプル のデコメ絵文字

*
از وقـتیـ کهـ از کنــآر تـو رفتهـ ام؛
رفـتهـ ام...
و هنوز بهـ خـود نیـآمدهـ ام …!!
 
 
 

 

 

 

 

آپلود عکس

 


*آهــآی سـرنـوشــت...!
اسکــآر حــق توست... سآلهـآســت که مـرآ فـیلـم کـرده ای...!

 

 

 

سایت عاشقانه ساکار

دلم را به تخت میبندم تا ترکت کند …
فریاد میکشد ، میلرزد ، خمارت میشود …
رها که شد او میماند و عمری وسوسه ی تلخِ دوباره خواستن تو !

سایت عاشقانه ساکار

خــــــــدایــا…
دســتـــــانــی را در دســـتــانـــم قـــرار بــده
کــه پـــاهــایـــش بــا دیـــگـــری پــیــش نـــرود…

 

 

 

سایت عاشقانه ساکار

زندگی !
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .

http://www.upload9.ir/images/692hyx2nij3xrgr7hyal.jpg

غمی سرتاسر وجودم را فراگرفته!اگر تو نباشی

اگر تونباشی من برای چه کسی زندگی کنم!

اگر تو نباشی شبها چه کسی را ازاعماق وجودم از خدا خواهش کنم!

اگر تو نباشی برای چه کسی شعر بسرایم!

اگرتو نباشی در آغوش چه کسی خود را فرو کنم!

اگر تو نباشی به چه امیدی لبخند بزنم!

اگر تو نباشی برای چه کسی طنازی کنم!

اگر تو نباشی برای چه کسی زن باشم!

اگر تو نباشی !حرامم باد زندگی اگر تو نباشی

مباد آن روزی که تو نباشی

 

هــــــــــی رفیـق!!!

 
بدون چتر کنارم قدم نزن....
خیس دلتنگی هایم می شوی....
دنیای من ابری تر از آن است
که فکرش را می کنی....برای دل خودم می نویسم ...
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست ...
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست ...
برای خودم می نویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !.!.!.!

 

 

 


جمعه 6 دی 1398برچسب:, توسط رویا



مردانگی ...زنانگی...

سایت عاشقانه ساکار

ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺯﻧﺎﻧﮕﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨی!!…
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﻲ !!…
ﻧــﻪ ﺩﺭ ﺗــﺨــﺖ ﺧــﻮﺍﺏ !!…
ﺩﺭ ﻣــﺸـــﮑﻼﺕ !!…
ﺩﺭ ﺑـﺎﻫـﻢ ﺑــﻮﺩﻧـﻬـﺎ !!…
ﺩﺭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎ !!…
ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺳﺮﺩﻭ ﮔﺮﻡ !!…
ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺭﺍﻩ ﺣﺘﻲ ﭘﻴﺎﺩﻩ !!…
ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻧﮕﻴﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﻨﻲ !!…
ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻴﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ …

 

سایت عاشقانه ساکار

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی که خودت هم بدانی در راه نیست !

سایت عاشقانه ساکار

بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
بــــرایــــم کتـــاب بـــخوانـــد
مـرا در آغـوش بـگـیـرد
و یـــک بوســـه
فـقـــــط همین

 

 


پنج شنبه 5 دی 1398برچسب:, توسط رویا



کاش میشد خودم را جا می گذاشتم......

سایت عاشقانه ساکار

کاش خودم را جایی جا بگذارم ،

 

برگردم و ببینم نیستم …

سایت عاشقانه

چه تکلیف سنگینی است

 

 

بلا تکلیفی وقتی نمیدانم دارمت یا ندارمت !

 

 

سایت عاشقانه ساکار

 

قلبم این روزها سخت درد میکند !

 


کاش یک
لحظه می ایستاد

 

 

تا ببینم دردش چیست ؟

 

 

سایت عاشقانه ساکار

خیالت مثل چرت صبگاهیست,

 

 

مدام با خودم می گویم

 

 

فقط پنج دقیقه ی دیگر!!

 

 

 

 

 

 


چهار شنبه 4 دی 1398برچسب:, توسط رویا



من بلد نیستم mah...........

سایت عاشقانه ساکار

من بلد نیستم دوستت نداشته باشم
بلد نیستم حرف دلم را نگویم
حتی بلد نیستم نگویم می خواهمت وقتی می خواهمت
بلد نیستم نخندم وقتی باتوم
حتی اخم کنم وقتی ناراحتم
من هیچ کار مهمی را بلد نیستم جز دوست داشتن تو…

 

سایت عاشقانه

عکســـــت را نگــــاه میکنــــم….
آخ کــــه ایــــن عکـــس پیـــر نمیشـــود…
امــــــا…
پیـــــــرم میکنــــد….

سایت عاشقانه ساکار

سایت عاشقانه ساکار

چه حس خوبیه......


شبا موقع خواب

 

عشقت سرشو بذاره رو دستات….

 

.با موهاش بازی کنی….

 


چشماشو ببوسی…..

 

اروم اروم تو بغلت خوابش بگیره….

 

ولی تو هنوز بیداری…

 


دوست داری فقط نگاش کنی….

 

 

همینطوری که داری نگاهش میکنی….

 

 

اشکات سرازیر بشه….

 

 

تو دلت پیش خودت بگی….

 

 


نباشی ….میمیرم…..

 

سایت عاشقانه ساکار

فکر نکن که به پایت می نشینم …
بلند میشوم ، آرام چرخی میزنم و مطمئن میشوم که نیستی
بعد برمیگردم سَرِ جایم ، سرم را میگذارم روی زمین و می میرم !

 

سایت عاشقانه ساکار

میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم وقتی کنارم نیستی …

 

سایت عاشقانه ساکار

کنارم که هستی زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های بی تو…

سایت عاشقانه ساکار

مردم که تـــــــــــــو باشی
زن بــودن خوب است
از میان تمام مذکــر های دنیـــــــــــــا
فقــط کافیست پای تـــــــــــو درمیــان باشد
نمیدانی برای تـــــــــــو خانوم بودن چه کیفی دارد!!

 

سایت عاشقانه ساکار

برای زن که نباید زیاد شعر نوشت ، باید برایش مدام شعر خواند .
مهم نیست که شعر مال او باشد یا نه ، زن دوست دارد معشوقش برایش شعر بخواند
و وقتی در شعر حرفی از بوسه می آید اورا ببوسد ،
وقتی حرفی از گیسو باشد موهایش را نوازش کند
و اگر کار شعر به جدایی کشید ، محکم دست زن را بفشارد و بگوید :
اما من که تورو تنها نمیزارم …

 

 


دو شنبه 2 دی 1398برچسب:, توسط رویا



دیگر حسی ندارم......

 

سایت عاشقانه ساکار

دوباره داغ دل مـــرا تــازه میـکند!
شب یــــــــــلدایی ک نیستی…
می بینی،یـــک دقیقه چه بــر ســر مردم آورده،
مــن چــه مـیـکـشم از هــزاران هــزار دقـیـقـه نبودن!
بـی تـفـاوتـی نیـسـت،
حسـی بــه هـیـچ شـب یــلْـدایی نـدارم دیــگـر…

 

 

سایت عاشقانه ساکار

گوشت را تیز نکن ،
دلی که شکست صدا ندارد ،
درد دارد … درد …
اگر می خواهی صدای دلِ شکسته اش را بشنوی ،
چشمانت را باز کن ،
آنهایی که از چشمش می ریزد ،
صدای شکسته شدنِ دلش است ،
می شنوی …؟!!

 

باید

 

فراموش کنم

 

دیگه

 

از بازیچه شدن

 

 

بدم میاد .....

 

 

 

 

باید دل بکنم

 

 

 

کمی

 

 

همت میخواهد

 

 

 

 

رویا همت کن

 

 

 

دل بکن وبرو......

 

 

 

 

 


شنبه 30 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



کاش بودی بابای خوبم.....

 

سایت عاشقانه ساکار

به تو که فکر میکنم
بغض می آید
اشک می آید
دلتنگی می آید
به تو که فکر می کنم مهمانی عجیبی به راه می افتد !

 

 

سایت عاشقانه ساکار

گفتند فراموشش کن آرام میگیری …
فراموشش کردم اما کمی قبر تنگ است !

 

 

بخدا بابای وقتی رفتی دنیا بی تو قبرم شده

 

کاش میشد برمیگشتی

 

اشکهایم دامن میخواهند

 

دلم دلدار میخواهد

 

قلبم تسکین

 

کاش بودی ومیدیدی

 

کاش بودی ومیدیدی ...............

 

کاش............

 

 


چهار شنبه 27 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



سفرت سلامت بابای خوبم.............

مادر

 

ازمرگ نمی ترسم
من فقط نگرانم
که در شلوغی آن دنیا
پدرم را پیدا نکنم …

 

ساکار

سـاعتـــــــــ هـای نبودنتــــ
روی مچـــــم بستــه نمیشــــه
حلقــــه می شـــــوند دور گــــــــردنــــم


سفرت سلامت بابای خوبم......

 

 


سه شنبه 26 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



بالهای عشق........

سایت عاشقانه

به بعضیا باید گفت هی فلانی …
نردبان هوس را بردار و از اینجا برو …
با این چیز ها قدت به عشق نمیرسد …
عشق بال میخواد که تو نداری …

sacar.ir

بـه آن سـیـنــه پـهــن مــردانـه اتـــــــ نـیــاز دارم !
بـه دسـتـــــ هــایــت حـتــی .
نـمــی دانـی چـه لــذتــی دارد …
وقـتــی ” تـ ــ ـو ” از خـیــابــان ردم مـی کـنــی !!!

sacar.ir

فرقی نمیکند کــجا …
آغوش تــو هر جا که باز شود…
با شکوهترین قصر دنیـــاست…!!!

sacar.ir

چـــی دلنشیــ♥ــن ‌تر از اینکـــﮧ
مدام و بی ‌بهانــــﮧ صدایت کنم با علامت ِ سوال …؟
و تو ســـر ِ حوصلـــﮧ جــواب بدهــــ♥ـے جـــــــ♥♥ــــانـــم

ساکار

لبخند که میزنی
پر میشوم از بهانه های خواستنت
پر میشوم از طنین خوش صدای نفسهایت
و زمزمه های در گوشی !

ساکار

 

عکس تو
بر عکس تو
مدام
در آغوش من است …

ساکار

 

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟
……

 


سه شنبه 26 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



محکم ایستاده ام mah........

سایت عاشقانه ساکار

ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!

سایت عاشقانه ساکار

فاجعه یعنی
آنقدر در تـــــ♥ـــو غرق شده ام
که از تلاقی نگاهم با دیگری
احساس
خیانت می کنم!
عشق یعنی همین!!!

سایت عاشقانه ساکار

خرده شیشه های ذهن تو
پاهایم را زخمی نمیکند
حرف های سرد تو مرا سرد نمیکند
قصه های تو مرا خواب نمیکند
فاتحه ات را حرام این قبرستان بی گور نکن

سایت عاشقانه ساکار

کاش میدونستی
اونی که نشسته
همیشه خسته نیست !
شاید جایی برای رفتن نداره …!!!

سایت عاشقانه ساکار

چند روزیست دست هایم را…
با چند کتاب و نوشته، سرگرم کرده ام اما…
گول نمی خورند…
هیچ چیز معجزه ی دست های تو نمی شود!

sacar.ir | سایت عاشقانه ساکار

کنار پنجره ی تنهاییم
میان هاله ای از غم
بین پیچک های کنار نرده
ته نشین شده ام

sacar.ir | سایت عاشقانه ساکار

کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود
تا هر وقت از سرِ دلتنگی
به رویش دست میکشیدم
تو از درونش ، با آرزوی من بیرون می آمدی!

 

 


شنبه 23 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



با توام عشقم......

سایت عاشقانه ساکار

سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند “همه چیز زیر سر من است !

 


شنبه 23 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



حقم این نیست....

سایت عاشقانه ساکار

از جدایی مان برای هر که میگویم همه حق را به من میدهند
اما آن ها نمیدانند که حق برای من تو نمی شود…

 


جمعه 22 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



غم نبودن تو.......

سایت عاشقانه ساکار

من باران اشکهایم را در ابر چشمانم پنهان میکنم
و با لبخند پوچی به نشانه تایید سر تکان می دهم
اما خودم میدانم که هر گاه درون خود را میکاوم
به یک غم بزرگ میرسم و آن غم نبودن
تــــوســـت

 


جمعه 22 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



زمستان دوریت........

سایت عاشقانه ساکار

دوریت زمستان سختی است ….
کمتر از من دورشو …
به شدت سرما خورده ام …

 


جمعه 22 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



بشنو صدایم را ......ma

سایت عاشقانه ساکار

در خلــوت دلــم . . .
بـخــاطــر تـمــام دلــواپــسی هــام ، بــرای تـسکیــن دل بـی قــرارم ،
بــرای تیـمـار زخــم هــایــم ،
بــرای خشـکـ کــردن چشــمهــای خـیـس لحـظات انتـظارم ،
بــرای بــاور صـــداقــت و زدودن ســیاهــی اعـتــمـاد ،
بــرای روشـنـی کــوره راه زنــدگـیــم ،
بــرای لمــس خــوشـبخـتی و فــریادی از تــه دل ،
بــرای شـکسـتن قلـم تـقــدیــر و تـفکــر منـجمـد انـسـان هــا ،
بــرای فــرو ریـخـتـن نمــیشودهــا و شـکستن حـصــار دل ،
بهـــــــانه ایی شـو و بیـــــا . . . !!!

 


پنج شنبه 21 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



این روزها............

سایت عاشقانه ساکار

این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . .
اما . . .
من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!
آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!


پنج شنبه 21 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



دل ادما......

سایت عاشقانه ساکار

دل آدمـــا،
شــیشــه نیـســت کــه روی آن ” هــــــا ” کنـیــم
بـعـــد بـا انـگـــشـت قــــلب بـکشیـم و
وایــسیــم آب شـــدنـش رو تماشــــا کنــیـم و کیـــــف کنـیـم !!!
رو شیــشـه ی نـــازک دل آدمـــا اگـــه قـلبـــــــــی کــشـیـدی
بـایــد مــــــــردونــه پـــــــاش وایســــتـی …


پنج شنبه 21 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



اری یک روز میرسد.......
ترکت کرده؟؟؟


شبها واسه جدایی از اون گریه میکنی؟؟؟؟؟؟


ناراحت نباش....


یه روز تنها ارزوی زندگیش میشی!!!!!



واین بدترین انتقامیه که روزگار ازش میگیره!!!!!!

چهار شنبه 20 آذر 1398برچسب:, توسط رویا



تنها بودن.....

مرا یاد نمی کند

 

و باز دلم بی رحمانه می خواهدش

 

چه غرور بی غیرتی داری ای دل من...

 

 

عمیق ترین

 

درد زندگي مردن نيست

 

بلكه ناتمام ماندن

 

 

قشنگترين داستان زندگي است

 

 

كه مجبوري آخرش را با جدايي

 

 

به سرانجام برساني

 

 

 

دیگر نمی نویسمت

 

هرکس به چشم هایم نگاه کند

 

ترا می خواند.......

 

تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ….

 

از دلـتـنـگـی ام …

 

 

گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …

 

 

 

خـوابـت را بـبـیـنـم …

 

 

 

مـیـفـهـمـی ؟!!

 

 

فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!

 

 

برای یک ثانیه عاشقم باش

 

 

من باتری ساعتم را در می آورم........

 

 

تنها بودن قدرت می خواهد

 

 

 

 

و این قدرت را کسی به من داد

 

 

 

که روزی می گفت

 

 

 

 

تنهایت نمی گذارم !!!!!!!!!


سه شنبه 6 آبان 1398برچسب:, توسط رویا



نتونستم هنوز......
من همه سعی ام و کردم، که دیگه تورو نخوام که مث خودت بشم، مهم نباشی تو برام به تو قول دادم دیگه، حتی بهت فکر نکنم با خودم قرار گذاشتم، دیگه دیدنت نیام اما انگار نمیشه، من که نمیشه باورم واسه داشتنت هنوز از همه دیوونه ترم اما انگار نمیشه، دلم فقط تورو می خواد نمی تونه با غم نبودنت کنار بیاد هنوزم تو خواهش تو داره می سوزه تنم نتونستم به نداشتن تو عادت بکنم حیف… این داستان منه، همه میگن که این تقصیره منه، تقصیره منه، من که برات همه جوونی ام و دادم پای خواسته هات، ولی یه اشتباه، فقط یک بار، که قسم خوردم به دروغ به چشات، ولی نمی تونم، حس می کنم حتی صدای نفس هات، تو خیابون با دیدن بوتیک، کنار شومینه، گوش دادن موزیک، حس بوی تنت روی تخت خالی، من یادتم ولی تو تخت می خوابی؟، خوشحالم از اینکه حال خوشی داری، شب ها تا صبح همیشه بی تابی، بی تاب روزی که فاصله ارو بشکنی، عشقم بگو صدام و میشنوی؟ بگو هنوز مال منی، ببین دارم داغون می شم، هستی ولی چه بودنی؟ می خواستم از تو رد بشم، شکستن و بلد بشم، برم که تنهات بزارم، منم مثل تو بد بشم… اما انگار نمیشه، دلم فقط تورو می خواد …

شنبه 4 آبان 1398برچسب:, توسط رویا



بدادم برس..........
ميگويـــند پرخاشگــر شده ام !
 
نه !
 
فقط هر کــس که لحظه اي
 
ياد تو را از ذهــنم بگيرد
 
حتــي با يکـــ عطسه ي معمولــي...
 
 
نمي خواهـــم سر به تنش بــاشد . . !
 
 
ميگوينــد خوابــــ ندارم !
 
نه !
 
 
فقط منتظر توام . . .
 
 
ميترســم چشم روي هم بگذارم و بيــايي . . .
 
 
 
چيزيــم نيست !
 
 
اصلا اتفــاق عجيبي نيفتــاده . . .
 
 
 
فقط انگــار دارد بلايي سرم مي آيــد !!!
 
به دادم برس...

سه شنبه 16 مهر 1398برچسب:, توسط رویا



نفس.....

خیلی وقت است

 

فراموش کرده ام

 

 

کدامیک را سخت تر میکشم؟

 

 

رنج !

 

 

انتظار !

 

 

 

یا نفس را ...

 

 

 


پنج شنبه 4 مهر 1398برچسب:, توسط رویا



خوبم......

 

خوبم …!

 

باور کنيد …؛

 

 

اشک ها را ريخته ام …

 

 

غصه ها را خورده ام …؛

 

 

 

نبودن ها را شمرده ام …؛

 

 

 

اين روزها که مي گذرد …

 

 

 

خالي ام …؛

 

 

 

خالي ام از خشم،

 

 

دلتنگي، نفرت …؛

 

 

 

و حتي از عشق …!

 

 

 

خالي ام از احساس …


دو شنبه 1 مهر 1398برچسب:, توسط رویا



حرفهای اخر.............

 

حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟

 

میگذاشتی من نیز حرفهایم را برایت بگویم

 

 

لحظه ای صبر میکردی

 

تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم

 

 

 حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم

 

چه راحت شکستی دلم را ،

 

حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،

 

چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،

 

حالا من مانده ام و تنهایی

 

و یک دریای غم

 

چه آسان دلکندی از همه چیز ،

 

نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست …

 

 

به جا ماند خاطره های شیرین

 

 

در لحظه های با هم بودنمان

 

 

و همه ی این خاطره ها در یک لحظه

 

بر باد رفت…

 

 

فکرش را هم نمیکردم

 

این روز بیاید ،

 

همیشه فکر میکردم فردا دوباره لحظه

 

دیدارمان بیاید…

 

 

این روزها خیلی دلم گرفته ،

 

 

سردرگم و بی قرارم ،

 

حس میکنم آخرین روزهاست

 

و در این لحظه ها حتی میتوانم

 

 

نفسهایم را بشمارم…

 

 

نفسهایی که دیگر در هوای تو نیست ،

 

 

ثانیه هایی که به یاد تو است

 

 

و در کنار تو نیست ،

 

 

لحظه هایی که حتی به خیال تو نیست …

 

 

 

 

تا قبل از آمدنت ،

 

داشتنت برایم رویا بود ،

 

 

با همان رویا سر میکردم زندگی ام را ،

 

 

تا تو آمدی ….

 

 

حقیقت شد آن رویای شیرین ،

 

 

تا تو رفتی ،

 

کابوس شد

 

 

آن لحظه های شیرین

 

 

و اینجاست که دیگر

 

 

حتی رویای تو نیز دلم را خوش نمیکند ،

 

 

اینجاست که تنها تو را میخواهم نه نبودنت را…

 

 

...............................................................

 

 

حرف آخرت همین بود؟

 

 

خداحافظ؟

 

صبر میکردی.......

 

اشکهای روی گونه ام خشک شود

 

و بعد میرفتی ،

 

حتی تو برای آخرین بار

 

هم که شده آرامم نکردی …

 

 

گفتی خداحافظ و رفتی ،

 

 

چقدر تو بی وفا هستی

 

 

…. ............................................

 

 

بی وفـــــــا.

 

........................................


پنج شنبه 14 شهريور 1398برچسب:, توسط رویا



دلم تنگ میشود..........

دلم تنگ می شود،گاهی...

 

برای حرف های معمولی...

 

برای حرف های ساده...

 

برای چه هوای خوبی!

 

برای دیشب شام چه خورده ای؟

 

و چقدر خسته ام از "چرا؟

 

 

" ...از" چگونه؟"

 

خسته ام از سوال های سخت،

 

 

پاسخ های پیچیده،

 

 

از کلمات سنگین، ...

 

 

فکر های عمیق،

 

پیچ های تند،

 

 

نشانه های با معنا،بی معنا...

 

 

دلم تنگ می شود؛

 

 

گاهی...

 

 

برای یک "دوستت دارم"ساده!!


شنبه 9 شهريور 1398برچسب:, توسط رویا



عشق همیشه نشانه رستگاری نیست......

تظاهر می‌کنم که ترسيده‌ام !

 

تظاهر می‌کنم به بن‌بست رسيده‌ام

 

تظاهر می‌کنم که پير

 

، که خسته،

 

که بی‌حواس پرت می‌روم

 

 

که عده‌ای خيال کنند اميد ماندنم

 

 

در سر نيست يا لااقل ...

 

 

 

علاقه به رفتنم را حرفی، چيزی، چراغی ...!

 

 

" دستم به قلم نمی‌رود "

 

 

کلماتم کناره گرفته‌اند و سکوت ...

 

 

سايه‌اش سنگين است، ...

 

 

و خلوتی که گاه يادم می‌رود خانه‌ی خود من است.

 

 

 

از اعتماد کامل پرده به باد بيزارم

 

 

از خيانت همهمه به خاموشی

 

 

از ديو و از شنيدن، از ديوار.

 

 

برای من

 

 

دوست داشتن آخرين دليل دانايی‌ست

 

 

. اما هوا هميشه آفتابی نيست ...

 

 

عشق هميشه علامت رستگاری نيست !

 

 

 

و من گاهی اوقات مجبورم

 

 

 

به آرامش عميق سنگ حسادت کنم .

 

 

چقدر خيالش آسوده است

 

 

چقدر تحمل سکوتش طولانی‌ست چقدر...

 

 

نبايد کسی بفهمد

 

 

دل و دست اين خسته‌ی خراب

 

 

از خواب زندگی می‌لرزد.

 

 

بايد تظاهر کنم حالم خوب است .

 

 

راحت‌ام، راضی‌ام، رها...

 

 

راهی نيست.

 

 

مجبورم!

 

 

بايد به اعتماد آسوده‌ی

 

 

سايه به آفتاب برگردم.


پنج شنبه 17 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



نمک که به زخمت می پاشن......

نمک که به زخمت بپاشند

 

عادت می کنی زخمی بمانی

 

برای مجرم بودن حتماً

 

 

لازم نیست

 

 

 

 

عریانی ات را با کسی

 

 

قسمت کنی

 

همین که کف دستت

 

 

را بو کنند

 

 

 

 

فانتزی های بند رخت

 

 

 

همسایه را هم می فهمند

 

 

حتی رویاهای خیست

 

 

که چکه می کند

 

 

 

 

 

مدرک تمام

 

 

جرم هایت خواهد شد

 

 

می دانی؟!

 

 

زندگی همیشه

 

 

برای آنها که کسی

 

 

را نکشته اند

 

 

 

گناه سنگینی ست....


دو شنبه 14 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



زن رنج میکشد..............

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...

 

 

ديه اش نصف ديه توست و مجازات

 

 

زنايش با تو برابر...

 

مي تواند تنها يك همسر داشته باشد

 

 

و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....

 

 

براي ازدواجش ــ

 

 

در هر سني ـ اجازه ولي لازم است

 

 

و تو هر زماني بخواهي

 

 

به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...

 

 

در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...

 

 

او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...

 

 

 

او مي زايد و تو براي فرزندش

 

 

نام انتخاب مي كني....

 

او درد مي كشد

 

 

و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....

 

 

او بي خوابي مي كشد

 

 

و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....

 

او مادر مي شود

 

 

و همه جا مي پرسند نام پدر ...

 

 

و هر روز او متولد میشود؛

 

عاشق می شود؛

 

 

مادر می شود؛

 

 

پیر می شود و میمیرد...

 

 

 

و قرن هاست که او؛

 

 

عشق می کارد و کینه درو می کند

 

 

چرا که در چین و شیارهای صورت

 

 

مردش به جای گذشت

 

 

 

، زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند

 

 

و در قدم های لرزان مردش؛

 

 

گام های شتابزده جوانی

 

 

برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد

 

 

؛ سینه ای را به یاد می اورد

 

 

که تهی از دل بوده

 

 

و پیری مرد رفتن

 

و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

 

 

و اینها همه کینه است

 

 

که کاشته می شود

 

 

در قلب مالامال از درد...!

 

 

و این رنج است

 

 


یک شنبه 13 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



میخوام تو باشی فقط.....

میخواهم این شعر اولینش تو باشے و ...

 

همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو

 

بوده اے...

 

همیشه برایم به معناے واقعے یک عشق

 

بوده اے...

 

گرچه گهگاهے از تو بے وفایے دیده ام...

 

 

اما همیشه برایم با وفا بوده اے...

 

 

 

گرچه دلم را میشکنے و اشکم

 

 

را درمیاورے ...

 

اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده اے...

 

 

 

صداے آهنگ عشق برایم غم انگیز است...

 

 

 

اما همیشه آن را گوش میکنم...

 

 

 

 

 

گاهے شنیدن حرف هایت

 

 

برایم تلخ است...

 

 

اما دائم پیش خودم تکرار میکنم...

 

 

 

 

اگر روزے نباشی کنارم

 

 

برای من همیشه هستے...

 

روزے حتے

 

 

اگر بروی در قلبم همیشه خواهے ماند...

 

 

 

اینجا که هستم پر از دل تنگیست...

 

 

 

 

حس نبودنت در کنارم خاطرم

 

 

را پریشان کرده...

 

 

 

اما حس بودنت در قلبم

 

 

دل تنگے و غم دورے ات

 

 

 

را انکار کرده...

 

گاهے وقتے به دورے

 

 

 

مے اندیشم قلبم میلرزد...

 

 

 

 

نکند که از من سرد شوے...

 

 

 

 

نکند که مارا فراموش کنے

 

 

 

و عاشق کسے دیگر شوے...

 

 

 

نباید بیش از این خودم را

 

 

 

با این فکرها برنجانم...

 

 

 

عشق خودش پر از درد و رنج است...

 

 

 

اگر تنهایم بگذارے

 

 

 

باز هم مینشینم به پایت...

 

 

همیشه اولین و آخرین کلام

 

 

 

شعرهایم تو بوده اے...

 

 

میخواهم این شعر اولینش تو باشے

 

 

 

و آخرین نداشته باشد...

 

 

 

هم چنان ادامه داشته باشد...


شنبه 12 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



من تا بحال فقط..........


خدایا…

 


آسمانت چه مزه ایست؟

 


من تا به حال فقط زمین خورده ام !

فــرامــوش ڪــردنـتـــ بــرایـم

 

 

مـثـل آبـــ خــوردن استــ …

 

 


از همــان آبـهـایـے خــفــه ات میــکنـد …

 

 

 


از همان هایے ڪــه بــایــد

 

 

ساعـت هـا سـرفـه ڪـنـے …

 

 

 


از همــان هـایـے ڪــه بـی اختیــار

 

 

اشـڪــهایـت را جـاری میـڪــند.. .

 

 

 


جمعه 11 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



دوباره .............

امروز خاطراتت را سوزاندم اما!

بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد؛

اتفاق تازه ای نیست!!

دوباره “دل تنگت” شدم…


جمعه 11 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



شکست بیصدا.....

آه،از،

قلب سنگ تو از،

دل بی رحم تو چه بی هوا،

زخم، می فکند؛

و ، بیچاره دلم،

چه، بیصدا میشکند

 


پنج شنبه 10 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



من زنم........

 

 من زنم…

 

بی هیچ آلایشی… بی هیچ آرایشی!

 

او خواست که من زن باشم…

 

که بدوش بکشم بار تو را که مردی

 

 

و برویت نیاورم که از تو قویترم…

 

 

من زنم… من ناقص العقلم…

 

 

با همین عقل ناقصم از چه ورطه هایی که نجاتت

 

نداده ام و تو عقلت

 

 

کاملتر از من بود!!!

 

 

من زنم...

 

 

یاد گرفته ام عاشقت بمانم و همیشه

 

 

متهم به هرزگی شوم...

 

 

 

 

 

حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی

 

 

تظاهر کردی با من خواهی ماند!

 

 

 

من زنم...

 

 

 

 

کوه را حرکت میدهم بدون اینکه

 

 

کلمه ای ازخستگی ودلسردی به

 

 

 

 

 

زبان آرم

 

 

 

وتوهمواره ناراضی وپرصداسنگریزه ها

 

 

را جابجا میکنی چرا که تو

 

 

 

 

نیرومند تری!!!

 

 

 

 

من زنم... وقت تولد نوزاد ...

 

 

 

تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان...

 

 

 

 

سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من،

 

 

 

 

لذتهای شبانه... خوابهای شیرین

 

 

 

و افتخار مردانگی مال تو!

 

 

 

 

 

عادلانه است نه؟؟؟

 

 

 

من زنم... آری من زنم..

 

 

.

او خواست که من زن باشم ...

 

 

 

همچنان به تو اعتماد خواهم کرد..

.

 

 

 

عشق خواهم ورزید...

 

 

به مردانگی ات خواهم بالید ...

 

 

 

 

با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد..

 

 

 

. پشتیبانت خواهم بود...

 

 

 

و تو مرد بمان!

 

 

 

 

این راز را که من مرد ترم

 

 

به هیچ کس نخواهم گفت!!!

 


سه شنبه 8 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



این روزها............

 

این روز ها خیلی از آدم ها به دست هم پیرمی شوند نه به پای هم... عشق های واقعی کمیاب شدن...و امان از فاصله ها ... چه دارد به روزمان میاید... این روز ها حتی به نزدیکانم نمیتوان اعتماد کرد،هه بازی مورد علاقه مردم تو این زمونه بازی با احساسات شده،از رنج بقیه لذت بردن شده...افسوس که قلب های پاکم تو این سیاهی گم میشوند و اسیر بد ذاتان...افسوس و هزاران افسوس

.


شنبه 5 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



دلم میگیرد.....
دلم میگیرد… دلم برای دلم میگیرد برای غربت غریبانه اش،پذیرش بی چون و چرایش و سهم نه چندان عادلانه اش میگیرد و دلم برای غمهای دلم می گیرد… میخواهم دل داریش دهم آرام نمیگیرد،میخواهم ندیده اش بگیرم تحمل نمی آورد، گاه توبیخش میکنم از تمام گردشهای احساس محکومش میکنم و در قفس احساس محکوم به ماندن ، اما باز دلم برای دلم میگیرد

شنبه 5 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



روزی خواهد رسید.......

روزی خواهد رســــــــید


که دیگـــــــــر . . .

نه صدایم را بشنــــــــوی

نه نگــــــــاهم را ببینی . . .

نه وجودم را حس کنـــــــــی...

و میشویی با اشکت

سنگ قبر خاک گرفته ی مرا . . .

و آن لحظه است . . .

که معنی تمام حرف های گفته و نگفته ام را میفهمی

ولی ...من ... دیگر ... نیستم

http://s4.picofile.com/file/7731413652/88_03_20_57_.jpg
گاهی دلم می خواهد بدانی حال من چگونه است اما بدون که من همیشه حال تورا
می دانم.

 

اغلب دلم برایت تنگ می شود هرلحظه یک بارتنفست می کنم.

 

جای تعجب نیست یک دیوانه  دارد با توحرف می زند خودت قضاوت کن که اول

 

دیوانه نبود وحالا خوشحال است که تو

 

دیوانه اش کرده ای

 

 

 

 

 


پنج شنبه 3 مرداد 1398برچسب:, توسط رویا



جای تو خالی......

تــَمآم هوآ رآ بو مـے کشم
چشم مـےدوزم زل مـے زنم…
انگشتم رآ بر لبآن زمیـن مے گذآرم:
” هــــیس…
مـے خوآهم رد نفس هآیش بـہ گوش برسد...”
امآ… گوشم درد مـےگیرد از ایـن همـہ بـے صدآیـے
دل تنگـے هآیم را مچالـہ مـے کنم و
پرت مـے کنم سمت آسمآن
دلوآپس تو مـے شوم کـہ کجآے قصـہ مآن سکوت کرده ایـے
کـہ تو رآ نمـے شنوم


یک شنبه 30 تير 1398برچسب:, توسط رویا



واسه تو نوشتم رهگذر......
151.png

کاش یکی پیدا میشد

که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ،

به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛

بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

 

چقـدر دلم تمام شدن می خواهـد ...

از آن تـــــمام شدن هایــــی که بشــود نقــــطه سرِ خط ...

و آنگــاه

 

من هرگز اغاز نشوم......

 

می خواهم ...

 

 مُچاله و خیس !..

 

 در آغوشش بمانم!

126.png

از پهن شدن بر بند ِ خاطرات ، بیــــزارم...

168.png

اینجا همه خوبند خیالت راحت!
 
من مانده ام و چهار تا هم صحبت!
 
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ تو ایم…
 
من، عشق، خدا، عقربه های ساعت!

سَـرَت گَـرم اسـت !!!

 

آنــجـا یـا هیـچ کُـجـا فَرقـی نِمـیکُـنَد!

 

مُـزاحِـمَـت نِـمیـشَـوَم!  ، امّـــــا…

 

حَــرارَتِ سَـرگَـــــــــرمی هـایَــت مَـــرا ســـوزانــــــد

 

 


پنج شنبه 27 تير 1398برچسب:, توسط رویا



برای انکه باید باشدونیست.......

 

 

نیمکت عاشقی یادت هست؟

کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..

بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،

برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..

او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،

اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.

بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،

مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش

بگذاریم.

بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.

 

دوباره صدایم کن

 


قاصدک حرف دلم را تو فقط میدانی...

نامه ی عاشقی ام را تو فقط میخوانی...

قاصدک هیچ کس بامن نیست...

همه رفتن تو چرا می مانی...


 

و برای تو ماندن… به پای تو بودن… و به عشق تو سوختن !

و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن … !

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست … !

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست … !

چه زیباست بخاطر تو زیستن …

 


 

 
 
 
همیشه نمی شود
 
 
 
زد به بی خیالی و گفت:
 
 
 
تنهـــــــــــا امده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
 
 
 
یک وقت هایی
 
 
 
شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای...
 
 
 
کم می اوری
 
دل وامانده ات..
.
 
 
 
من

از خودم هم بریــــده ام

 

تو مرا از " رفتنــــت " میترسانی؟..

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

 

 

 

 

فرقـے نمـے کند !! بگویم و بدانـے ...!

 

 

 

یا ...

 

 

 

نگویم و بدانـے..!

 

 

 

فاصله دورت نمی کند ...!!!

 

 

 

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

 

 

 

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

 

قلـــبـــــــــــم....

 

 

 

 

بیهوده انتظار تو را

 

 

 

دارم

 

 

 

می دانم دگر تو بازنخواهی گشت

 

 

 

هر چند

 

 

 اینجا بهشت شاد خدایان است

 

 

 

بی تو برای من

 

این سرزمین غم زده زندان است.

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 

رفتنت , نبودنت,نامردیت نه ازیتم

کرد نه برایم سوال شد

فقط یک بغض دارد خفه ام

میکند چگونه نگاهت کرد

که مرا تنها گذاشتی....؟

 

 

 


پنج شنبه 23 خرداد 1398برچسب:, توسط رویا



کمی ازرده ام......

 

 

تنهام نزار

جهان خالی تر از آن است

که جای خالی تو را حس نکنم...!

و خیال کن

چه خالی شده ام
وقتی حتی

خیالت هم سهم دیگران شده باشد...!!!

 

 

 

 

" دیگر بهانه ات را نمیگیرم "

 

 

خیالت همه جا با من است
و زندگی زیباست
فقط از اینکه دیگران دیوانه صدایم میکنند
کمی آزرده ام


 

 


 

 
باورم نیست که دوباره بی رحمانه هجوم اورده ای به تمام شوق‌های من،به هر چه از تو در خویش بارور ساخته ام،به عشق تمام این روز هایی که پا به پایت آمده‌ام و باز هم دارم می‌آیم...!چگونه ممکن است چشمانت نبینند تمام خواستن‌هایم را،تمام بودن‌هایم را،،،،؟!من دارم از حقیقت عشق برایت سخن میگویم،روشن تر از هر باوری،هر روز هزاران کلمه را کنار‌ هم قطار می‌کنم و فریاد میزنم دوستت دارم......حقیقت آشکار عشق..؟!!!من چه کسی‌ هستم به راستی‌؟ تنها بیگانه ای که از فرسنگ‌ها فاصله بی قراری میکند؟و یا شاید دیوانه ای که تمام ساعت‌هایش را به وقت تو تنظیم کرده که از دیدار نگاهت جا نماند...!نه،دیگر باور ندارم....وقتی‌ گناهی‌ نیست، حمله‌های بی امان را نمی‌فهمم!!!!!!
 
 

خودم را دوست میدارم....اما،بیش از خودم این تویی که از من پیشی‌ گرفته ای....تو را به حرمت تمام لحظه هأیی که پاک یافتمت،به حرمت چشمهایت که راهنما شدند بر تاریکی‌ شبهایم،به حرمت همیشه بودن هایت که قراراست برای این دل بی قرار،تو را به حرمت هرچه خوبی‌ که با تو تولد یافته دوست میدارم....تو را دوست میدارم به خاطر تنها خودت،همه آنچه که هستی‌،و تمام امید هایی که از لبخندت جاری میشود و این روز‌ها شده،باور تمام لحظه‌های من،دوست میدارم...تو را دوست میدارم،چون که خدا دوست میدارد حجم همه بودن هایت را،همه حضورت را..... تو را دوست میدارم،چون تو،خود دوست داشتنی مهربانم.....و اما من،خودم را دوست میدارم، چون آنقدر مومنانه به انتظار نشستم،تا خدا در انتها،تو را با نگاه من آشنا کرد!!!
 
 
 
 
خوب من باز هم منم،همان که تمام لحظه‌هایش نشسته و دارد تو را از دور می‌نگرد....بیا حرف بزنیم،درد و دل کنیم و شاید کمی‌ اشک برای دلتنگی‌‌هایمان بدک نباشد....اغوش گسترده‌ام که شانه‌هایم پناه گریه هایت باشد،پس تا میخواهی‌ سیر گریه کن،آنقدر که گذشته‌ها را از دلت پاک کنی‌،آنقدر که دیگر دلت،تنگه یار رفته نباشد....آرام که شدی،جام‌هایمان را لبریز می‌کنیم،و مینوشیم به سلامتی تولد دوباره ات،آنقدر مینوشیم که مست شویم،بعد،بلند بلند به عاشقی‌ها میخندیم....در اوج خنده هامان،بوسه بارانت می‌کنم،و یواشکی فدای صدای خنده هایت میشوم....خوب من!بیا گذشته‌ها را،در گذشته بگذاریم،او‌ رفته،اما من آمده‌ام درست مثل آینده....
 
 
 
 
اه زندگی‌،زندگی‌...چقدر دلم برای تو تنگ میشود این روز ها...دیگر معنای‌ لحظه‌ها را نمی‌فهمم،که چگونه باید نباشم،وقتی‌ که هستم...!وقتی‌ که هنوز هم در نفس‌هایم تو جاری هستی‌،ببین!دارم تو را نفس میکشم..!اه زندگی‌!این روز‌ها دلتنگت که میشوم،تنها به حجم خوابهایم فرو میروم،شاید رویایت را دوباره ببینم....!!!
 
 
 
 
من مانده ام این جا،درست در میان لحظه هایی که هر گاه قدم به هوایش میگذارم تنها آغوش توست،نفس‌های تو....من مانده‌ام این جا و دلم چله گرفته که زین پس با نبودن هایت چه کند...من مانده‌ام این جا و پشیمانیست که هر لحظه از نگاهم میبارد،پشیمان از تو را گم کردن،تو را نفهمیدن....بیا باور کن خوب من!به جان تو که می‌خواهم دنیا جز برای تو نباشد،من صادقانه عاشقت بودم،هر چه را نمی‌دانستم تنها کودکی بود،دلم ناز کشیدن می‌خواست شاید....تو رفتی‌ و من ماندم،و هنوز هم نمیدانی چه غربت سختیست برای آنان که میمانند...!تو رفتی‌،من غریب شدم!
 

 

 

 


سه شنبه 14 خرداد 1398برچسب:, توسط رویا



تقدیم به سامی که نخواست به دنیا برگرده.......

 


تو از هر نزدیکی به من نزدیکتری ،

 


دوری و فاصله فقط برای کسانی


 معنی داره که دلهاشون از همدیگه دوره !

 

چشـــــــــم گذاشتــــم رفتــــــــی،،،

اما تا همیشـــــــــه شمردن

شرط بازی نبــــــــــود….!!!


گاهي بــه خـــاطـرش ،

مـــونـدن رو تـحـمــل کن !

 رفتن از دست همـــه برمياد ...

 

زماني فراموشت مي کنم که  بالاي سنگ قبرم

با افسوس بگي کاش زنده بودي

 


يعني مي شه دوباره عشق قديميش باشم


به ياد اون بخوابم به ياد اون بيدار شم


يعني مي شه دوباره دست تو دستش بزارم


وقتي مي ره راه دور از عشق اون ببارم


يعـني مي شه دوباره تنــــهايمو پر کنه


به ياد من شبا رو تا خود صبح سر کنه


در انتهاي بي کسي گريه امونم نميده

هيچي مثل ديدن تو نفس به جونم نميده

 


ميدوني چرا هميشه من بدهکار تو ميشم

وقتي نيستيم يه جوري با خيالت رازي ميشم

ميدوني واسه چي از تو بد ميبينمو ميخندم

تا نبيني گريه هامو هر دو چشمامو ميبندم

چاره اي جز اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام

ميميرم اگه نباشي بي تو من بد جوري تنهام

ميدونم يه روز مي فهمي روزي که دنيا رو گشتي

من چه جوري تو رو خواستم تو چه جور ازم گذشتي

 


قرار بود تو بشي سنگ صبورم…

 

امـــــــا تــــــــو سنــــــگ شدي و

من هنـــــــــوز صببــــــــــورم…


 

 

 

تنم میلرزه!!!

 


 

هر بار که میگی :”برو …. برو و به زندگیت برس”

 


مگه نمیدونی که تمام زندگی من تویی ؟؟

 


 

 

حسرت يعني توکه درعين بودنت

داشتنت رو ارزو ميکنم


 

 

 

تو برمي گردي از جاده

 

 دلت درگير رفتن نيست

 

داري دنبال کي ميري؟! 

واسه تو هيچکسي من نيست

 


  

 

سراب رد پاي تو، کجاي جاده پيدا شد؟

 

کجا دستاتو گم کردم، که پايان من اينجا شد؟

 

کجاي قصه خوابيدي، که من تو گريه بيدارم

که هر شب هُرم دستاتو، به آغوشم بدهکارم


 

 

 

باز يه بغضي گلومو گرفته

 

بازهمون حس درد جدايي

من امروز کجامو تو امروز کجايي؟

 

خيلي سخته که با اسمِ خودت هم يادش بيُفتي...

 

يادِ اين که هر دفعه چطور صدام مي کرد...

اين روزا فقط صدات تو گوشمه که داره ديوونم مي کنه...


  

 

خسته شدم

 

از بس به آدمایی که میخوان

 

جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم 

ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده !!


  

 

گاهي آنقدر دلم هوايت را ميکند …

 

شک ميکنم به اينکه،اين دل مال من است ياتو…

 


رد پاهامو بگير و دوباره به خونه برگرد


که تموم شه انتظارم


که تموم شه اين همه درد ...


رد پاهامو بگير و دنبالم بيا به خونه


نميخوام چشماي خيسم تا ابد به در بمونه.


اي کــاش يا بـــــــــــودي ­


يـــــا از اول نبودي !!!


ايـــــن که هســـتيو کنــــارم نيســــتي ...

"ديـــــــــوانه ام ميکنــــــــــد ­ " ..

 

لااقل بیا بگو که دیگر به دیدنم نمی آیی 

شاید اشکی نشست گوشه چشم هایی

که به این “در” خشک شده اند


 
در خیالِ دیگری میرفتـــی


و من چه عاشقانه کاسه ی آب پشتت خالی میکردم

 
تو رفتي . . .


انگار که من از اولش نبودم !


من ولي مي مانم انگار که تو تا آخرش هستي

به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !


نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !

بی تو واسمت عزیزم اینجاخیلی سوت وکور

ولی خب

عیبی نداره دل من خیلی صبوره


 

فرق نميکنه هواي الان چند نفره است!


مهم اينه که تو نيستي و


من مجبورم "تنهايي" دلتنگي آسمان را تحمل کنم...



پنج شنبه 9 خرداد 1398برچسب:, توسط رویا



فهمیدن یک زن سخت نیست....

 

فهمیدن یک زن سخت نیست،

 

 

  زن سراسر ناز است و نیاز

 

 

  گریه ها،خنده ها،حرفهایش تنها برای مردش هست !!!

 

 

  او عشق می خواهد و آغوش

 

 

  سینه ایی مردانه ،شانه ای برای تکیه دادن

 

  فهمیدن یک زن سخت نیست باور کن...

 

 


وقتـــی مهـــربونـــی جــزئـــی از وجـــودت باشــه

 

هیــچ وقتـــــــ نمـــی تونـــی تــرکش کنـــی

 

حتّـــی اگــه هـــزار بار دیگـــه هــــم به خـــاطـــرش

دستــــــــــِ بــی نمکتـــــــ رو داغ کنـــــی ...

 

 

 

درچشمانـــم تنــهـــــــایی ام را پنهان مـــی کُنـــم

 


در دِلـــــــــم ، دلتنــــــگی ام را

 


در سکــــــــــــوتَم ، حــــرفهـــایِ نگفته اَم را

 


در لَبخَنـــــدَم ، غُــــــصه هایـــــم را


 


گاهــــی دلتــــــ از کسی مــــی گیــــره کـــه فکــــر مـــی کــــردی ...

با تمـــام آدم هـــای کنــارتــــــ فـــرق داره !





ﻣﻌﻠـــﻮﻡ ﻧﯿﺴتــــــــــــــ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼـــﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖِ ﮐﺴـــﯽ ﻣـــﯽ ﺷــﻮﺩ ﮐﻪ


ﺷﺎﯾﺴﺘﮕـــﯽ ﻋﺸﻘــﺶ ﺭﺍ ﻧـــــﺪﺍﺭﺩ !




 

 

عاشــــق شــــدن بــــی فایـــــــــــده استـــــــــــــ ...

 

چــون یا تو دل اونــو مـــی شکنـــی یا اون دل تورو یا دنیـــا دل هر دوتونو...





پایان حکایتـــم شنیـــدنـــی استـــــــــــــ ...

 

مــــن عاشـــــق او بــــودم و او عاشــــــق او ...



 

هیچ میدانی یک سال گذشت ... ؟!

 

 

سالگرد بی من بودنت مبارک ....

 

 

امشب در اولین سالگرد رفتنت به گریه نشستم ....

 

 

که دست های خیالت اشکهایم را پاک کرد ...!!


ÓÇíÊ ãåÏí áÞãÇäí

در آخرین طلوع عشقمان آنچه در دلم بود را به تو گفتم و بعد از آن تنها سایه ای را دیدم از دور دستها که می رود …
میرود و پشت سرش را هم لحظه ای نگاه نمیکند که ببیند یکی با چشمهای خیس نظاره گر غروب آفتاب دلش است …
و این چشمهای خیس نگذاشتند من حتی لحظه رفتنت را هم ببینم تنها میدانستم داری میروی!
شکایت از دل ، شکستن سکوتی که نباید میشکست و گفتن آنچه درلحظه ی رفتنت دلم را وادار به اعتراف کرد!
چه میگفتم ، چه نمیگفتم در دلم بود این احساس بی پایان !
همه چیز رو به پایان بود و من این حس را داشتم که بی تو میشوم !
وقتی رفتی همه چیز را فراموش کردم جز خاطره هایت ، خاطره هایی که باید فراموش میشد تا دلم را نسوزاند ، همه چیز را فراموش کردم جز عشقت ! عشقی که اینک مثل آتش میسوزد در حالی که بودنت برایم خاکستریست که رو به خاموشیست !
حسرت لذت با تو بودن در دلم آنچنان نقش بسته که حتی به زبان آوردن نامت نیز برایم شده است یک عادت !
عادتی که گرچه برای دلم خوشایند است اما هر کس مرا ببیند جز اینکه بگوید دیوانه است چیزی به ذهنش نخواهد رسید ! دیوانه ای که نام کسی را بر زبان می آورد که دیگر او نیست !
و در آخرین طلوع عشقمان ، در دل غروب دلم سایه ای را دیدم که آنقدر از من دور شده که احساس کردم عمرم نیز در حال غروب است ….

 

 

شیشه ای می شکند...یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکسد؟

 

 

مادر می گوید...شاید این رفع بلاست،یک نفر زمزمه کرد...

 

باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان امد،شیشه ی پنجره را زود شکست.

 

کاش امشب که دلم مثل ان شیشه ی مغرور شکست،عابر خنده کنان می امد...

 

تکه ای از ان را بر می داشت مرهمی بر دل تنگم میشد...

 

اما اشب دیدم...

 

هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید،از خودم پرسیدم

 

آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟

 

دل من سخت شکست اما،

 هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید



دو شنبه 6 خرداد 1398برچسب:, توسط رویا



چه فرقی میکنه....

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

وقتی کسی نیست که صداتو بشنوه ، چه فرقی داره دردتو فریاد بزنی یا زمزمه کنی ... !

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

دنـیــآ بــآزی هــایـت رآ ســرم در آوردی
گـــرفتنــی هــآ رآ گــرفتــی
دآدنــی هــآ رآ نـــدآدی
حســـرت هــآ رآ کـــآشتــی
زخـــم هآ رآ زدی
دیــگر بـس آســت...
چیــزی نمــآنــده..بگــذآر بخــوآبــم
محتــآج یــک خــوآب بــی بیــدآرم

گروه اینترنتی ایران سان

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند …

 

گروه اینترنتی ایران سان

گاهی یک دوست کاری میکنه که دلت بدجوری واسه دشمنت تنگ میشه …!

گروه اینترنتی ایران سان

مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذارید ،
هر چقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید ..
.من دارم او را ترک میکنم!!!

 

گروه اینترنتی ایران سان

پزشکی قانونی می گفت :
یخ زده …
مگر امکانش بود ؟!

تیتر روزنامه فردا این بود :
در گرمای داخل اتاقش …
خیره به نقطه ای …
جوانی یخ زد ….!

 

گروه اینترنتی ایران سان

حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت …
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت …
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد …
زخم داشت و ننالید…
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت …
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود …
!

 

 

 

 

 

 

Online Users

 

 

 

 


جمعه 3 خرداد 1387برچسب:, توسط رویا